غضنفر ميخواسته خودكشي كنه يه تير به مغز خودش شليك ميكنه، نيم ساعت بعد ميميره! از همه دنيا دانشمندا جمع ميشن كه ببينيد قضيه اين چي بوده، بعد از دوسال تحقيق ميفهمند كه تيره تو اين مدت داشته دنبال مغزيارو ميگشته!!!
غضنفر ميره شكار خرگوش، صداي هويج در مياره!
ترکه زنگ میزنه به ۱۱۰ می گه ببخشید فرمان و دنده و گاز و ترمز و کلاج ماشین منو دزدیدیند.پلیس ۱۱۰ به ترکه می گه ببخشید شما ترکین؟ میگه آره .پلیس بهش می گه پس لطف کنید برید جلوی ماشین بشینید!!!!!!!
به غضنفر کی گن با شیده جمله بساز ، می گه : رفتم خونه . دیدم بچه شاشیده
غضنفر مي ره خواستگاري، مادر و پدر دختره بهش جواب رد ميدن، مي گن: دختر ما داره درس ميخونه. غضنفر مي گه: ايشكال نداره، من مي رم دو ساعت ديگه برميگردم
غضنفر زنگ ميزنه به آژانس و ميگه: آقا ببخشيد مزاحمتون شدم، ماشين دارين؟
رزروشن آژانس هم با كلي كلاس ميگه: بله قربان!
غضنفر ميگه: اااا خوش به حالتون!
به غضنفر می گن با خرچنگ جمله بساز ، می گه کره خر چنگ نزن!!!
غضنفر به غول چراغ جادو مي گه: قدس را آزاد کن، غوله مي گه: نمي تونم. غضنفر مي گه: خوب پس، منو آدم کن ... غوله مي ذاره و در مي ره. غضنفر داد مي زنه و مي گه: کجا... غوله مي گه: دارم مي رم قدسو آزاد کنم، راحت تره !
دو تا غضنفر ميرن سوراخ لايه اوزن رو بدوزن، خودشون ميمونن اونور!
غضنفر سر نماز موقع قنوت دستاشو برعکس ميگيره ، بهش ميگن آخه اين چه طرزشه ؟ ميگه : ميخوام ايندفعه از حفظ بخونم !
زنه به شوهرش میگه ۳ تا حیوان وحشی نام ببر
طرف میگه :
خودت
خواهرت
خدا بیامرز مادرت
غضنفر مي ره تماشاي مسابقه دو و ميداني، از بغل دستيش مي پرسه:اين ها براي چي دارن مي دون؟ طرف مي گه: چون به نفر اول جايزه مي دن. غضنفر کمي فکر مي کنه، بعد مي پرسه: پس بقيه براي چي دارن مي دون؟
از غضنفر پرسيدن: چرا ترک شدي؟ گفت: به علت کمبود امکانات
غضنفر تلویزیون تماشا میکرده،می بینه هر پنج تا کانال رازبقا داره.به بچه اش میگه:برو ببین آنتن تلویزیون توی خونه همسایه نیفتاده؟
دوستان توجه کنند: لطیفه زیر بعنوان جوک برگزیده فصل پاییز 1386به شما دوستان شنگول پیشکش می گردد:
ترکه از يه نفر غريبه مي پرسه: ببخشين آقا من شرمندم، روم به ديوار، گلاب به روتون، گل به روتون، من بميرم که اين سؤالو مي پرسم ... طرف مي گه اشکالي نداره بابا، بپرس؟ ترکه مي گه: ببخشيد، اسمتون چيه؟ طرف عصباني مي شه و مي گه: والا این جور که شما مي گين: گوه ! ! !!!!!!!
غضنفر داشته کانال تلوزیون رو عوض می کرده...میزنه یه کانالی که هزار تا (آ.خ .و.ن.د )نشسته بودند و داشتند سخنرانی گوش می دادن....یکدفعه داد میزنه: آی ممد اون پیت نفتی رو بیار...لونه شون رو پیدا کردم !
معتاده سر منقلش بوده که یهو توپ پسر همسایه می خوره تو بساطش.بعدش هم صدای کوبیدن در میاد.وقتی در را باز می کنه میبینه صاحب توپ که هول شده بوده میگه: عمو توپم- توپم.(یعنی توپم رو بده)معتاده میگه: چه خبره ؟!خب منم توپم - ماهم توپیم! همه توپن!
یه روز یه خری با غضنفر دعواش میشه : خره پالونش مییفته .غضنفر میگه دیگه برام کت درمیاری؟
به یه کلاغه میگن دودو تا میگه غارتا
به یه لره میگن تو لری میگه نه بیا بگرد
عبود میره یه نوشابه زرد میخره و میزنه به بدن-وقتی میاد پولشو حساب کنه میبینه که پول همراهش نیست.ناچارا داخل شیشه ادرار میکنه و دربش رو هم می بند ه و نوشابه رو پس میده - چند لحظه بعد غضنفر میاد نوشابه بخره و از بخت بدش همون شیشه پر از شاش گیرش میاد! اونم هیچی نمیگه و تا ته شیشه رو کوفت میکنه-بعد که میخواسته به طرف حالی کنه که نوشابه نبوده و شاش بوده میگه: آقا نوشابت که شاشی بود...ایلده اگه یه ساندویچ گهی هم داری بیار بخوریم !!!
يه بار يه اصفهانيه داشته با خانواده اش از جلوي رستوران رّد مي شده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن بعد به بچه هاش ميگه بچه ها اگه بچاي خوبي باشين سال ديگه هم از اينجا ردّتون مي كنم!!!
از یه غضنفر میپرسن چرا سر و صورتت زخمیه؟ میگه آخه با یه همشهری تصادفی برخورد کردم
چندتا تهرونی اومده بودن اصفهون گردش، توی میدون نقش جهان درشکه سوار میشن تا کمی تاب بخورن، اسب درشکه زبون بسته بهش فشار میآدو وسط راه یه صدائی ازش در میرد، تهرونیها هم برا اینکه درشکه چی رو مسخره کنن بلند بلند بهم دیگه میگن به به، بجه ها درشکه های اصفهان هم رادیو داره، پیرمرد درشکه چی خیلی خونسرد سرشو برمیگردونه و میگه: آره آمو (عمو ) ولی فقط موجی تهرونو میگیرد !!!
دكتر گفت: حال سه نفر بيماري كه ديشب براشون دارو تجويز كردم خوبه؟
پرستار گفت: نه دكتر؟ متأسفانه دو نفرشون فوت كردند، امّا سوّمي هر كاري كرديم حاضر نشد دوايي رو كه تجويز كرديد بخوره.
يه بار يه غضنفر فقط شبا از خونه ميرفته بيرون! بهش ميگن جريان چيه؟
ميگه: از بس اين فارسها گفتن يه روز يه غضنفر ما تصميم گرفتيم كه فقط شبا از خونه بيايم بيرون
زن به دامپزشكي مراجعه كرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نيست. دامپزشك گفت: شما اشتباهي اومدين اينجا، اينجا دامپزشكيه!
زن گفت: نه دكتر، درست اومدم، آخه من صبحها كه بلند ميشم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر كار ميكنم، ظهرها هم مثل گاو غذا ميخورم، بعد از ظهر مثل خرس ميخوابم، تازه شب كه شوهرم ميآد بهم ميگه سلام سوسك سياه.
جوکستان عمونمکی کپی رایت داره بلوتوث کلیپ موبایل تازه جک جوک
بيمار: دكترجون! پاي راستم خيلي درد ميكنه. دكتر: عزيزم، ولي من چشم پزشكم. بيمار: اينو ميدونم، ولي دارين چشمم رو معاينه ميكنين پاتون روي پاي راستمه.
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی.
مرد بسيار پرحرفي به دكتر پوست مراجعه كرد، امّا اينقدر حرف ميزد كه به دكتر اجازه نميداد معاينهاش كند. بالاخره دكتر گفت: آقا لطفاً زبونتون رو در بيارين. بيمار زبانش رو درآورد. دكتر گفت: حالا در همين حال نگهش دارين تا من معاينهتون كنم.
مريض: دكتر! دارم ميميرم. تو رو خدا بكش و راحتم كن. دكتر: من خودم وظيفه ام رو ميدونم، لازم به يادآوري نيست
غضنفر به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو ! مگه كشكيه؟! تركه ميگه: بابا من كه راضيم، ننم هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!
مردي پيش دكتر رفت و گفت: دكترجون! خيلي فراموشكار شدم. دكتر حواسش به حرفهاي بيمار نبود. سرش را بالا كرد و گفت:
- متوجه نشدم چي گفتيد؟ مرد گفت: من؟ من چيزي نگفتم.
يه اصفهاني ميخواسته پول به كسي بده دستش مي لرزيد . گفتند زودباش چرا مي لرزي ؟؟ ميگه آخه ميخوام پول بدم ، جون كه نميخوام بدم كه يهو بدم
از غضنفر ميپرسن: چند تا بچه داري؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ غضنفر انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: اين بچة همسايمونه، ولي هميشه خونة ماست!
به غضنفر ميگن: بچه كجائي؟ ميگه بچه U.S.A.! ملت هم كف ميكنن ميگن آخه چطور ممكنه؟ غضنفر ميگه: ايلده بچه يونجه زارهاي سرسبزِ آذربايجانم!
غضنفر خودكارش تموم ميشه، ترك تحصيل ميكنه
غضنفر ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشه!
غضنفر داشته جلو دو سه تا دختر افه ميومده، يهو تلنگش در ميره. واسه اينكه ضايع نشه، دستشو ميگذاره بغل دهنش، داد ميزنه: گـــــــوزيـــــــه... گوووووز!
یه روز مرد اصفهانی با بچه اش از مقابل مغازه کفش فروشی که روی شیشه اش نوشته بود کفش پارس رد می شد .بچه از باباش می خواد که براش یک جفت کفش بگیره.باباش می گه :بچه مگه نمی بینی نوشته کَفِش پارِ ه س.
آرداواس بعد بيست سال از آمريكا برميگرده ايران و يك ساندويچ فروش ميزنه. روز اول، غضنفر مياد ميگه: قربون دستت، يك ساندويچ سوسيس بده. آرداواس كه هنوز خوب از حال و هواي ديار كفر درنيومده بوده، ميپرسه: "تو گو" بدم؟ غضنفر شاكي ميشه، ميگه: نه مرتيكه، تو نون بده
به غضنفر ميگن: كجا داري ميري؟ ميگه: دارم برميگردم!
تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، تركه يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! تركه ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم
غضنفر ميافته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن
يه بار يه غضنفر تو قبيله آدم خوارها اسير ميشه! از يكي ميپرسه آقا با من چي كار دارين؟ ميگه ما آدم خوريم حالا هم تو اين ديگ ميپزيمت و ميخوريمت! غضنفر ميگه: چي شد؟ حالا كه بخور بخوره ما آدم شديم!!!
دكتر از ديوانه پرسيد: تو رو براي چي به تيمارستان آوردند؟ ديوانه گفت: بدون هيچ دليلي، فقط به خاطر اينكه من معتقدم جوراب نخي خيلي بهتر از جوراب نايلون هست. دكتر گفت: اين كه دليل نشد، منم معتقدم جوراب نخي بهتر از جوراب نايلون هست. ديوانه گفت: چه جالب! راستي شما جوراب نخي رو با سس سفيد ميخوريد يا با سس گوجه فرنگي؟
اصفهانیه سواره ماشین می شه . آخره مسیر به راننده میگه : حاج آقا کرایه ی ما چند میشه ؟ یارو میگه : 50 تومان . اصفهانیه میگه چه خبره ؟ اولندش که 40 تومان میشه بعدشم من 30 تومان بیشتر ندارم حالا فعلا این 20 تومان را بگیر . ... یارو میشماره می بینه 10 تومانه !!!
غضنفر ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، غضنفر ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. غضنفر ميگه: بابا اين عجب خيار گندهايه!
غضنفر ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟! غضنفر هول ميشه، ميگه: ايلده شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم !!!
بيمار: دكتر! احساس ميكنم ديوونه شدم. فكر ميكنم فرار كردم و يه عده دنبال من هستن و ميخوان منو بگيرن. دكتر: از چه زماني اين احساس رو ميكني؟ بيمار: از زماني كه از تيمارستان فرار كردم.
تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به غضنفر ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه غضنفر زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! غضنفر ميگه: ايلده يك آدرسي را پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!
ديوانه سراغ رئيس تيمارستان اومد و بهش گفت: من ميترسم، يه ديوونه اومده اينجا به من ميگه ناصرالدين شاه. رئيس تيمارستان گفت: اشكال نداره عزيزم، لابد فكر ميكنه ناصرالدين شاه هستي. ديوانه گفت: آخه اسمش ميرزارضا كرماني است.
غضنفر دستور داد تمام اسناد و مدارك قديمي رو به علت نداشتن جاي كافي در اردبیل از بين ببرند، اما رئيس بايگاني گفت: قربان، اين اسناد خيلي مهمه. غضنفر فكري كرد و گفت: مهم نيست،ایلده از همشون كپي بگيرين و اونا رو نگه دارين
به یه غضنفر میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
اصفهانیه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خيرات ميكرده. خلاصه هركي رد ميشده، يك خرما برميداشته و يك صلوات ميفرستاده . بعد يك مدت، يك بابايي دست ميكنه يك مشت خرما برميداره، اصفهانیه دستشو ميگيره، ميگه: هوووي! چه خبرس؟! يك نفر آدم مردس، اتوبوس كه چپ نكردس
سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راهآهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: ايلده منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم!
به اصفهانیه می گن با کالسکه جمله بساز می گه این میوا کالس که !
تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. لره يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گيتو بخور! مگه من زدم؟!
غضنفر پسرشو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مهندسي چيزي غضنفر تركه ميگه: آخه ميخوام وقتي درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!
غضنفر صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!
به غضنفر ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!
نظرات شما عزیزان: